با نام خدا و سلام
به درستي روشن نيست كه شما چه مشكلي داري. به طور طبيعي هر مشكلي راه حلي دارد كه با حل آن مشكل هم حل مي شود. آن طور كه از معرفي خودت و برخي از نوشته هايت بر مي آيد، عاشق كسي بودي و احتمالاً از او بي وفايي ديده اي كه اين طور جهان به اين فراخي بر تو تنگ آمده است. فكر مي كنم: خودت شايد بهتر از ديگران راه حلش را مي داني. در نوشته ات هم به آن اشاره كرده اي. پناه به خدا بردن. هر وقت خيلي دلت گرفت، با خدا درد دل كن و مقداري گريه كن. حتماً خودت تجربه كرده اي بعد از آن خيلي دلت آرام مي گيره. در قرآن هم آمده است كه الا بذكره تطمئن القلوب: بدانيد كه با ياد خدا دلها آرام مي گيرد. خدا بنده اش را هرچند هم كه خيلي بد و گناهكار باشد، تنهايش نمي گذارد.
خواهرم قصه نخور. چرا به نداشته هات فكر كني كه افسرده و دل گرفته بشوي. به داشته هات و به نعمت هايي كه خدا به تو داده فكر كن. به سلامت خود فكر كن و كساني را در نظر بياور كه در تخت بيمارستان خوابيده اند و ناله مي كنند و جز تحمل درد كاري نمي توانند بكنند. به هوش و استعداد خود توجه كن و كساني را در نظر بگير كه بي عقل و ديوانه و يا كم استعدادند و حتي خودشان بدون راهنمايي ديگران نمي توانند غذا بخورند. از اتاق تاريك و محصور خود بيرون بيا و به جهان خرم و باصفاي الهي نطر بيافكن. بيا و يك بينوايي را پيدا كن و به او هر كمكي كه مي تواني بكن. ببين چقدر لذت مي بري. درست تو خودت نارحتي و دلتنگي؛ اما برو و ناراحتي و دلتنگي ديگران را گوش كن و سعي كن آنها را برطرف كني، ببين چقدر عشق مي كني.
خواهرم از چه چيزي ناراحتي؟ چيزي از دست داده اي. مگر من و تو از خودمان چيزي داريم؟ ما را بدون اين كه از ما اجازه بگيرند، به دنيا آوردند و بدون اين كه بخواهيم بيمارمان مي كنند و بدون اين كه بخواهيم ما را مي ميرانند. يك رفيقي دارم. گاهي كلمات قصاري مي گويد. يك روز گفت:الخالق همه كاره و المخلوق سر كاره. خواهر جان ما همه چيزمان به دست يك نيروي غيبي است و همه هستي مان از اوست. هر وقت بخواهد چيزي را به ما مي دهد و هر وقت بخواهد چيزي را از ما مي گيرد. بگذار عشقش را بكند.
يكي درد و يكي درمان پسندد
يلي وصل و يكي هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد